با عرض سلام و خسته نباشید در این پست قسمت هفتم داستان علی بابا را ترجمه کرده ام و فقط یک قسمت دیگر برای ترجمه باقی مانده است اگر به داستانهای هزار و یک شب علاقه دارید بگوئید تا داستان جذاب دیگری را هم ترجمه کنم و همانطور که گفتم این داستان توسط جاناتان اسکات در سال 1890 به انگلیسی ترجمه شده است و متن کل آن بیش از 3000 صفحه است.
داستان به اینجا رسید که رئیس دزدان تصمیم گرفت که خودش به شهر برود و قضیه را بررسی کند.
Accordingly he went and addressed himself to Baba Mustapha, who did him the same service he had done to the other robbers. He did not set any particular mark on the house, but examined and observed it so carefully, by passing often by it, that it was impossible for him to mistake it.
بر این اساس او – رئیس دزدان – نزد بابا مصطفی رفت و خویشتن را بر او عرضه کرد همان بابا مصطفائی که خدمتی مشابه را برای دیگر دزدان انجام داده بود. او علامت خاصی را بر روی خانه نگذارد ولی با نهایت دقت آن را مشاهده کرد و بررسی نمود بدین گونه که چند بار از مقابل آن گذشت بطوری که محال بود جایش را اشتباه کند.